بگذر ز وجود و ز عدم هم


بگذر ز حدوث وز قدم هم

در آب بشو کتاب معقول


بشکن تو دوات را قلم هم

رو دنیی و آخرت رها کن


تا نور نماند و ظلم هم

می نوش ز خم خسروانی


آخر چه کنی تو جام جم هم

آنجا که منم نه صبح و نه شام


نه روز و نه شب نه بیش و کم هم

میخانه اگر چه بیکران است


می نوش به قدر خویش هم هم

نعمت بگذار نعمت الله


از لا چه گشاید و نعم هم